Summary of the book: Social Impact Assessment And Monitoring A Guide To The Literature
Subject Areas :
1 -
Keywords: Social impact assessment, analysis technique, decision making and interdisciplinary studies.,
Abstract :
The book "A Guide to the Literature of Social Impact Assessment and Monitoring" was written by Michael J. Carli (researcher and planning consultant in the field of policy analysis and social impact assessment) and Eduardo S. Bastello (Director of UNICEF's Plan and Program Office in Brazil). . has been published by Hamshahri Publications with translation by Amir Khorrami. This book has been made available to researchers and students in line with the general policies of the Social and Cultural Studies Office of Tehran Municipality and with the aim of providing important resources and texts in the field of urban studies and social research. This book is a systematic and critical review of more than 600 published works on social impact assessment (SIA) and related fields. The content of this book has been designed and organized in such a way that it has direct practical use for students, university lecturers, organizers of short-term courses, and perhaps most importantly for government employees, consultants and other practitioners and agents in the field of social impact assessment. .This work is based on the premise that ETA is more than just a kind of analytical technique, it is a logical and timely response to the constant and ever-increasing need for complete, open information and participation in the decision-making process. The authors of this work believe that Eta, as an answer to the decision-making problem, is derived from a wide range of disciplines And for this reason, they have tried to look at the affairs, issues and methods related to ETA from an interdisciplinary point of view. Throughout the book, it is emphasized that the progress of social impact assessment as a field related to political and methodological issues depends on the capacity of this field to combine and use practically the resources of a wide range of disciplines.
.
خلاصه کتاب
خلاصۀ کتاب
«راهنمایی بر ادبیات ارزیابی و پایش تأثیرات اجتماعی»
تهیه و تنظیم: پوریا هادیان
کارشناس فرهنگی سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری همدان
pourya.hadiyan@gmail.com
چکیده
کتاب «راهنمایی بر ادبیات ارزیابی و پایش تأثیرات اجتماعی» را مایکل جی.کارلی (پژوهشگر و مشاور برنامهریزی در حوزۀ تحلیل سیاستگذاری و ارزیابی تأثیرات اجتماعی) و ادواردو اس.باستلو (مدیر دفتر طرح و برنامه یونیسف در برزیل) نوشتهاند و آن را انتشارات همشهری با برگردانی از امیر خرّمی عرضه کرده است. این کتاب در راستای سیاستهای کلی دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران و با هدف فراهمآوری منابع و متون مهم در حوزۀ مطالعات شهری و پژوهشهای اجتماعی برای پژوهشگران و دانشجویان در دسترس قرار گرفته است.
کتاب حاضر مروری منظم و انتقادی بر بیش از 600 عنوان اثر منتشرشده درباره ارزیابی تأثیرات اجتماعی (اتا) و حوزههای مربوط به آن است. مطالب این کتاب طوری طراحی و سازماندهی شده است تا برای دانشجویان، مدرسان دانشگاه، سازماندهندگان دورههای کوتاهمدت و شاید از همه مهمتر برای کارمندان دولت، مشاوران و دیگر دستاندرکاران و عاملان حوزۀ ارزیابی تأثیرات اجتماعی، استفادۀ عملیِ مستقیم داشته باشد. این اثر مبتنی بر این فرض است که اتا بیش از آنکه صرفاً نوعی فن تحلیل باشد، پاسخی منطقی و بهموقع به نیاز مداوم و روزافزون به اطلاعات کامل، باز و مشارکت در فرآیند تصمیمگیری است. نویسندگان این اثر معتقدند که اتا به عنوان پاسخی به مسئله تصمیمگیری، خود مشتق از گسترۀ گوناگونی از رشتههاست و به همین دلیل کوشیدهاند بیش و پیش از همه از منظری بینرشتهای به امور، مسائل و روشهای مربوط به اتا بنگرند. در سراسر کتاب تأکید بر آن است که پیشرفت ارزیابی تأثیرات اجتماعی به عنوان یک حوزۀ مربوط به مسائل سیاسی و روششناختی، در گرو ظرفیت این حوزه در تلفیق و استفادۀ عملی از منابع مربوط به گسترۀ وسیعی از رشتههاست.
واژههای کلیدی: ارزیابی تأثیرات اجتماعی، فن تحلیل، تصمیمگیری و مطالعات میانرشتهای.
ارزیابی تأثیرات اجتماعی
طی دهه گذشته و بهویژه چند سال اخیر، علاقهای روزافزون به تلاش برای سنجش اثرات اجتماعی- محیطزیستی منابع جدید و پیشرفتهای صنعتی شکل گرفته است. این علاقه از دل واکنشی زاده شده که علیه نوعی اتکای بیش از حد بر معیار اقتصادی به عنوان ابزار سنجش مفهوم مبهم اما واقعی «کیفیت زندگی» صورت گرفت. پایدارترین و مرئیترین نتایج این واکنش به آنچه برچسب «بیفرهنگی اقتصادی» خورده است، عبارتند از: جنبش محیطزیستی و جنبش شاخصهای اجتماعی. هر دو اینها بر این پیشفرض استوارند که چشماندازی بیش از حد اقتصادی نسبت به تغییر، توسعه و رشد اقتصادی فنآورانه، عوامل مهم اجتماعی و محیطزیستی و تأثیرات ناخواستۀ کنشهای انسانی را نادیده میگیرد. علاقه به ارزیابی عوامل اجتماعی- محیطزیستی مرتبط با پروژههای معین در قالب واکنشی علیه نقایص فنون سنتی ارزیابی به وجود آمد. به نظر میرسید که این فنون سنتی در قضاوت دربارۀ شایستگی پروژهها بیش از حد بر معیارهای اقتصادی تأکید میکردند. یکی از نتایج رفتن به سمت جنبش محیطزیستی، قانونگذاری به نفع نوعی فرآیند ارزیابی تأثیرات زیست محیطی (اتز) بود که آگاهی سیاسی از مسائل محیطزیستی مورد اختلاف را تأمین کرد. همچنین اسلوبها و قوانینی که به نفع اتز به تصویب رسید، عموماً ایجاب میکردند که پیش از تأیید تصمیمهایی که مربوط به پروژه هستند، تأثیرات بدیل و محیطزیستی پروژه در نظر گرفته شوند.
فشار از سوی جنبش محیطزیستی به تصویب قانون سیاستگذاری محیطزیستی ملّی در کنگره ایالات متحده در سال 1969 منجر شد. انگیزه اصلی این مصوبه، شفافسازی و بنابراین کمک به کاهش تخریب محیطزیست فیزیکی به کمک توسعۀ جدید بود. پیشبینی شده بود که الزامات قانونی مندرج در نیپا1 از راه یک فرآیند پژوهشی (اتز) برآورده شود که به نوبه خود به ارائه گزارشهایی منجر میشد که اظهارنامههای تأثیرات محیطزیستی (اتز) نامیده میشد. در تلاش برای فراهم آوردن چشماندازی جامع، تأکید بر جنبههای زیست- فیزیکی توسعه به تأکید بر جنبههای اجتماعی- اقتصادی نیز گسترش یافت. با این حال اظهارنامههای تأثیرات محیطزیستی منتج از این تلاشها، در عین اینکه بیش از پیش از حیث تحلیل زیست- فیزیکی پختهتر میشدند، در استفاده از دانش اجتماعی در فرآیند اتز ناکام ماندند. این امر به نوبه خود موجب شکلگیری ارزیابی تأثیرات اجتماعی (اتا) شد که در آن تمرکز بیشتر بر جنبههای جمعیتشناختی، اجتماعی و اقتصادی است تا جنبههای زیست- فیزیکی، تا به این ترتیب به جنبههای یادشده توجهی درخور شده باشد.
طبق تعریف، اتا کاری را قرار است انجام دهد که دیگر فنون انجام نمیدهند. ارزیابی تأثیرات اجتماعی، نوعی فن مختلط است که باید همۀ آن تأثیرات مهم اما اغلب نامحسوسی را که در انواع دیگر تحلیل مغفول ماندهاند، به فرآیند تصمیمگیری بکشاند. هرچند هم اتا و هم اتز، هر دو میراثی مشترک و برخی وظایف یکسان دارند، بیش از پیش به عنوان فعالیتهایی کاملاً متفاوت تلقی میشوند. این تفاوت تلقی، بازتاب موضوع مطالعۀ متفاوت آنها -که یکی به موضوعات زیستفیزیکی میپردازد و دیگری بر موضوعات اجتماعی- اقتصادی متمرکز میشود- است.
ارزیابی تأثیرات اجتماعی: کدام تأثیرات؟
اتا میکوشد روند مطالعۀ تأثیرات طبیعی یا زیست- فیزیکی و محیطزیستی را با اطلاعات تأثیرات اجتماعی و اجتماعی- اقتصادی که ممکن است مربوط به یک پروژه، سیاست یا برنامۀ جدید باشد، تکمیل کند. این تأثیرات یا تغییرات در شرایط زندگی مشتملند بر: تغییرات عوامل روانشناختی و فیزیولوژیکی، فرآیندهای اجتماعات محلی و تغییرات در تولید، توزیع و مصرف کالا و خدمات.
ارزیابی تأثیرات محیطزیستی و ارزیابی تأثیرات اجتماعی، فرآیندی مشابه دارند و معمولاً مراحل زیر را شامل میشوند:
1. ایجاد یک پایگاه داده که موقعیت موجود را توصیف میکند.
2. ایجاد ابزار توصیف تغییرات مربوط به پروژه
3. پیشبینی تغییرات در موقعیت پایه با و بدون پروژۀ موردنظر که خود شامل جنبههای کمّی و کیفی است.
بخش اعظم فرآیند ارزیابی تأثیرات اجتماعی مشتمل است بر پایگاه عینی دادهها و پیشبینیهای مربوط به تأثیرات اجتماعی- اقتصادی و جمعیتشناختی و احتمالاً دادههای ذهنی که از راه مصاحبه با مردم، کارشناسان و سیاستمداران جمعآوری میشود.
اتا در زمینهای سیاسی
طی سالیان اخیر در حوزه اتا، مناقشات بسیاری بر سر نقش فرضی آن در فرآیند تصمیمگیری وجود داشته است. یکی از مکاتب اندیشه، اتا را نوعی عمل پژوهش اجتماعی میبیند که هدفش، پیشبینی آثار ناشی از تغییر از راه کاربست مهارتهای رشتههای مختلف دانشگاهی نظیرِ جامعهشناسی، انسانشناسی، علوم سیاسی و... است. به عبارت دیگر، تأمین اطلاعات مورد نیاز برای روشن کردن جوانب مختلف تصمیمها. با این حال افراد دیگر، مهمترین وظیفۀ اتا را بسیج مشارکت عمومی در فرآیند تصمیمگیری میدانند. یعنی نوعی نقش مشارکتی برای آن قائلند. نظرات و واکنشهای دستاندرکاران این حوزۀ مطالعاتی و دیگر افراد درگیر با پروژه، برای رسیدن به فهمی از دادههای عینی حاصل از پژوهش اجتماعی، حیاتیاند. چنین نظرات و واکنشهایی، نه به عنوان نوعی رویۀ روابط عمومی، بلکه برای تضمین مشارکت هماهنگ عموم در فرآیند ارزیابی جمعآوری میشوند که به معنی نوعی جریان دوسویۀ اطلاعات و تعامل میان عموم و سازمان توسعهدهنده یا دولتی است. مشارکت عمومی همچنین به همۀ بازیگران عرصۀ تصمیمگیری کمک میکند تا به عوامل متعدد موجود در مسئله ارزیابی، اولویت و جهت مثبت یا منفی ببخشند و نسبت به همۀ آنها حساسیت به خرج دهند. از همه مهمتر، مشارکت عمومی به بحثهای داغ عمومی دامن میزند و این امر به تصمیمهای سیاسی سالم منجر میشود.
مسائل دیگر در ارزیابی تأثیرات
برخی میگویند که مشکل اصلی اتا و اتز فقط این است که این فنون جلوی توسعۀ بیشتر را میگیرند، نسبت به آینده بیش از حد بدبین هستند و عموماً پیشرفت را کُند میکنند. درست است که اطلاعات حاصل از این ارزیابیها، همۀ مواضع را راضی نمیکنند، ولی به سختی بتوان آنها را از حیث مفهوم، بازدارنده و مانع پیشرفت و توسعه دانست. درباره بدبینی و پیشرفت باید در نظر داشت که بدبینی یک نفر، شکاکیت سالم نفر دیگر است و به طور کلی تعیین سرعت بهینۀ پیشرفت به تعریف شخص از پیشرفت بستگی دارد.
مسئله دیگر، نحوۀ تلفیق و برقراری تعادل میان انواع تأثیرات است: محیطزیست اجتماعی، اقتصادی و طبیعی. تا به امروز به مسئلۀ تلفیق دادههای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی در ادبیات ارزیابی، توجه کمی مبذول شده است، اما وقتی تصمیمگیرندگان دریابند که تحلیل جنبههای بیشتر یک طرح توسعه به معنای گزارشها و دادههای بیشتر است، احتمالاً به خوبی مسئله را لمس خواهند کرد.
سرانجام یکی از مسائل مشترک میان ارزیابی تأثیرات اجتماعی و علوم اجتماعی این است که روششناسی پیشبینی و الگوسازی اجتماعی در بسیاری از موارد ضعیف است. در ارزیابی عملی تأثیرات اجتماعی، این مسئله به معنی فقدان یک نظم روششناختی معیّن و وجود نوعی رویکرد پروژه به پروژۀ خلقالساعه است که البته این مزیت ظاهری را دارد که هر ارزیابی (در حالت ایدهآل) به تناسب نیازهای تصمیمگیری سیاستگذاران در رابطه با یک پروژۀ معیّن صورت میگیرد. با این حال این حُسن ممکن است تحتالشعاع چهار عیب احتمالی قرار گیرد:
1. فقدان روششناسی منظم ممکن است داوریهای ارزشی تلویحی را که بههیچوجه بازتاب اجماع سیاسی طرفهای درگیر نیستند، از نظر پنهان کند.
2. فقدان نظم روششناختی، تلاش برای بهبود وضعیت ارزیابی تأثیرات از راه کاربرد منظم روشهای تجربی در حوزههای دشواری چون پیشبینی تأثیرات یا جداسازی متغیرهای جمعیتشناختی برونزا را دشوار میکند.
3. فقدان روششناسی منظم، مقایسۀ پروژهها یا ارزیابیهای تأثیرات اجتماعی مختلف را دشوار میکند.
4. به این ترتیب تلفیق رویکردهای بالقوه مهم از رشتههای مختلف با رویکرد ارزیابی تأثیرات اجتماعی، دشوار میشود.
دلیل اصلی این وضعیت این است که بیشتر مطالعات ارزیابی بیش از آنکه لازم باشد به توسعۀ روششناختی بپردازد، باید به نیازهای فوری سیاستگذاران پاسخ گوید. این واقعیت به این معناست که ارزیابیهای تأثیرات اجتماعی پروژهمحور به مکمل ارزشمند پژوهش دانشگاهی بلندمدت نیاز دارد.
سیاست گذاری، برنامهریزی و ارزیابی تأثیرات
ارزیابی تأثیرات اجتماعی فقط یک کار فنی نیست، بلکه نوعی تحلیل سیاستگذاری و فعالیت برنامهریزی مربوط به فرآیندها و تصمیمهای سیاسی است. اتخاذ چنین چشماندازی، گامی مهم و ضروری در تکامل حوزۀ ارزیابی تأثیرات اجتماعی است.
ارزیابی تأثیرات محیطزیستی و ارزیابی تأثیرات اجتماعی بر دو فرض ساده استوارند:
1. آینده را میتوان با پایایی کافی حدس زد و به این خاطر در نظر گرفتن تغییرات بالقوهای که ممکن است در اثر اجرای برنامهها، پروژهها یا فنآوری جدید حاصل شوند، مفید است.
2. سیاستگذاران این نوع ارزیابی را درک خواهند کرد و از راه اصلاح تصمیمهای خود به آن پاسخ خواهند داد.
اتا در یک زمینۀ سیاستگذارانه
به یاد داشتن این نکته که تصمیمگیری شامل سه عنصر مهم و به هم پیوسته است، بسیار مفید خواهد بود. این عناصر، موارد زیر را در برمیگیرد:
1. عنصر تضاد ارزشی شامل عرضۀ ارزشهای مربوط به مجموعۀ ناهمگون و چندگانهای از اهداف و مقاصد است. این عنصر نتیجۀ انسانی طبیعی تنوع قضاوتهای ارزشی در جامعه در زمینۀ وسایل رسیدن به یک زندگی بهتر است. ابزار حلوفصل تضادهای ارزشی شامل کنترل اطلاعات، مذاکره، چانهزنی، بحث و سازگاری متقابل است. آنجا که اتا به عنوان یک فعالیت برنامهریزی به طریقی درگیر تضاد ارزشی میشود، نقشی آشکارا سیاسی مییابد.
2. عنصر دیوانسالارانه یا اداری که مشتمل است بر فعالیتهای روزمرهای که برای سادهسازی محیط تصمیمگیری و دوری از تضاد انجام میشود.
3. عنصر تحلیلی یا عقلانی. در تفکر اقتصادی، عقلانی بودن به معنای انتخاب از بین گروهی از کنشهای بدیل است، به طوری که کنش یا کنشهای انتخابی، به ازای یک ورودی معین، حداکثر خروجی را موجب شوند یا به ازای یک خروجی معین، حداقل ورودی را طلب کنند. یک ارزیابی تأثیرات اجتماعی خوب همچون یک تحلیل سیاستگذاری خوب در کل، این ماهیت سهوجهی و تعاملی فرآیند سیاستگذاری را کاملاً در نظر میگیرد.
کمّیسازی اطلاعات اجتماعی
یکی از مسائل درونی اکثر انواع تحلیل سیاستگذاری، نیاز به برقراری ارتباط میان اطلاعات کمّی و اطلاعاتی است که قابلیت تبدیل به این نوع را ندارند. در پژوهشهای شاخص اجتماعی، همین مسئله به تمایز میان شاخصهای عینی و ذهنی دامن میزند. خود ارزیابی تأثیرات اجتماعی تاحدی از این امر سرچشمه گرفت که دیگر فنون نمیتوانستند به اندازه کافی عوامل ناملموس اجتماعی را در تحلیل خود بگنجانند. علاوه بر این میان مسائل حاصل از دادههای جمعآوریشده و خطرات ناشی از حجم اضافی اطلاعات، تنشی دائمی وجود دارد. شکی نیست که اطلاعات را میتوان از راه کمّیسازی متمرکز و فشرده کرد و تصمیمگیران و سیاستگذاران اغلب هرجا که ممکن باشد، دادههای کمّی را ترجیح میدهند. هرچند هیچ مبنای منطقی وجود ندارد که به دادههای کمّی «سخت» این امکان داده شود تا دادههای کیفی «نرم» را از میدان به در کنند، این «کمّیگرایی» همچنان اتفاق میافتد. علت سادۀ این اتفاقها این است که سنجش کمّیتها و تغییرات آنها در مقایسه با سنجش کیفیتها سادهتر است.
درباره عواملی هم که پذیرای کمّی شدن هستند، مشکلات گوناگونی وجود دارد. نخست اینکه بسیاری از شاخصهای تغییرات بر روابط علت و معلولی ضعیفی استوارند که بازتاب فقدان کلی توسعۀ نظری مربوط به سیاستگذاری اجتماعی و محیطزیستی است. مشکل دوم این است که انبوهش(1) دادهها مستلزم آن است که شاخصهای مختلف، نُرمالیزه (عادیسازی) شوند یا همگی به یک مخرج مشترک نسبت داده شوند تا بتوان آنها را با یکدیگر مقایسه و مقابله کرد. سرانجام اگر اطلاعات کمّی، متراکمسازی نشوند و به همان شکل پراکنده باقی بمانند -برای مثال سر و صدا در یک گزارش محیطزیستی- در آن صورت ارزیابی معنای یک تغییر معین در شاخصی که برای افراد درگیر در مسئله در نظر گرفته شده، دشوار خواهد بود. یکی از پاسخهای اصلی به مسئله کلی کمّیسازی و ارزیابی معنای تغییر اجتماعی عبارت بوده از کوشش برای ترکیب درجات اولویت ذهنی با فنون عقلانی با استفاده از شکلی از تحلیل بیتفاوتی2. راه دوم مواجهه با تأثیرات کمّی، استفاده از تحلیل حساسیت3 است تا به این ترتیب حدّ بالا و پایین یا بهترین و بدترین مشخص شود، برآورد تأثیرات انجام گیرد و آنگاه تأثیر برخی سناریوهای بالقوه بر گزینههای سیاستگذاری نشان داده شود.
روششناسیها و رویکردهای عمومی به ارزیابی تأثیرات اجتماعی
با توجه به ماهیت نامتعیّن زندگی اجتماعی- سیاسی، سادهانگارانه خواهد بود اگر فرض بر آن باشد که کوششهای صورتپذیرفته در حوزه ارزیابی تأثیرات اجتماعی بتوانند به پیشبینی اجتماعی به صورت صد درصد علمی دست یابند.
روششناسی اتا باید برای روشن ساختن گزینههای سیاسی و کمک به انتخاب آنها طراحی شود، نه پیشبینی آینده. روششناسی اتا باید رویکردی نظاممند و منظم را نسبت به بررسی مسائل توسعه ایجاد کند. این امر به دلیل بحثبرانگیز بودن مسائل سیاستگذاری، میزان زیاد دادههای درگیر و نیاز به سادهسازی واقعیت پیچیده برای تصمیمگیرندگان پرمشغله، اهمیت دارد. روششناسی اتا همچنین به تعریف مسئله -یا ایجاد یک فضای تصمیمگیری- که اولین و تقریباً مهمترین گام در تحلیل تأثیرات به شمار میرود و نیز به برآوردن نیازهای اطلاعاتی همۀ طرفهای درگیر در سیاستگذاری کمک میکند.
روششناسی اتا ممکن است به شکل عمومی طراحی شود؛ یعنی به صورتی که درباره موقعیتهای مختلف قابل کاربرد باشد یا ممکن است به طور خاص برای یک موقعیت خاص طراحی شود. هر کدام از دو حالت بالا که مطرح باشد، عوامل ذیل باید در نظر گرفته شوند: مقتضیات دادهای، امکانات مربوط به منابع، کمّیسازی و کیفیسازی، انبوهشزدایی(2) دادهها، احتمال وقوع تأثیر، اهمیت تأثیرات، تحلیل حساسیت، سنجههای استحکام، ساختار سلسلهمراتبی، مفروضات ارزشی، سنجههای تعدیل، انتقالپذیری، مباحثات عمومی، فهم علّی و اعتبار.
از منظری روششناختی، اگر یک مانع اصلی بر سر راه پیشرفت اتا وجود داشته باشد، آن فقدان توجه به «آزمون معطوف به گذشته» در خود ارزیابیهاست. چنین آزمونهایی به بررسی اعتبار، ساختار و صحت الگوهای پیشبینیکنندۀ اتا در مقایسه با رویدادهای واقعی کمک میکند. دلیل این بیتوجهی، بیگمان تا اندازهای نهادی است، به طوری که بسیاری از پژوهشگران اتا بیش از آنکه بهخودیخود الگوساز باشند، برنامهریز هستند و مراجعان ایشان معمولاً عبارتند از کسبوکارها و دولتها با نیاز فوری به اطلاعات حاصل از ارزیابی تأثیرات اجتماعی.
ارزیابی تأثیرات شهری و اجتماع محلی و گروههای اقلیت
یکی از اشکال مهم ارزیابی تأثیرات، بر شهرها یا اجتماعات یا محلهها یا گاهی اقلیتهایی چون مهاجران یا افراد بومی (مثلاً سرخپوستان آمریکای شمالی) تمرکز میکند. این ارزیابیهای تأثیرات در سطح شهری ممکن است اقتضا کند که برنامههای رایانهای کمّیساز چندگانه به کار گرفته شوند. این ارزیابیها در سطوح محلیتر معمولاً شکل مطالعات موردی کمّی و کیفی، بررسی تغییرات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به خود میگیرند.
مفهوم ارزیابی تأثیرات شهری، همچون ارزیابی تأثیرات اجتماعی در کل، مشتق از مباحثات سیاسی گستردهتری است. این مسئلۀ گستردهتر در ارزیابی تأثیرات اجتماعی عبارت است از الزام به نگهداشت کیفیت زندگی در مواقع تغییر و استرس اجتماعی و در ارزیابی تأثیرات شهری عبارت است از سرنوشت شهرهای صنعتی قدیمیتر.
ارزیابی تأثیرات انباشتی
تنها با مروری اجمالی بر افق ارزیابی تأثیرات اجتماعی میتوان دریافت که گاهی ارزیابیهای تأثیرات پروژهمحور برای ارائۀ تصویری کامل و صحیح از یک منطقه که در آن چندین پروژه و زیرساختهای مرتبط با آنها در حال گسترشاند، کافی نیستند. برای مثال در شمال کانادا، حفاری در دریا برای استخراج نفت و گاز با احداث ترمینالها، جادهها، کشتیسازیها، فرودگاهها، بزرگراهها، خطوط لوله و اجتماعات بسیار گسترده همراه بوده است. هیچ ارزیابی تأثیرات اجتماعی پروژهمحوری نمیتواند ماهیت تغییرات شدید اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی را که در همچون جایی اتفاق میافتد، به شکلی دقیق تعیین کند.
چشمانداز انباشتی در اتا، تأثیرات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی چند پروژۀ صنعتیساز (یا صنعتیزدا) را در یک منطقه با توجه به آثار متقابلشان بر یکدیگر طی زمان مورد ملاحظه قرار میدهد. مجموع این آثار احتمالاً بیش از جمع اثر تکتک این پروژهها خواهد بود. یعنی تأثیرات وقتی با یکدیگر همراه میشوند، ممکن است نوعی اثر اضافی داشته باشند. بسیاری از تأثیرات کوچک محلی وقتی با یکدیگر همراه میشوند، ممکن است اثری عظیم داشته باشند.
رویکرد ارزیابی انباشتی نه به آسانی تن به مفهومسازی میدهد و نه به آسانی قابل اجراست. ارزیابی انباشتی تغییر، حداقل با پنج حوزۀ گستردۀ مسائل مرتبط است. این حوزهها عبارتند از:
1. مقیاس جغرافیایی ارزیابی سنتیتر تأثیرات
2. زمانبندی فرآیند ارزیابی
3. مشکل سنجش تأثیرات ناملموس
4. سازماندهی ساختاری برنامۀ ارزیابی تأثیرات
5. نیاز به اثبات اهمیت این نوع پژوهش
در حقیقت ارزیابی تأثیرات انباشتی به معنی دانستن پاسخ این پرسش است که شاکلۀ اصلی یک فرآیند برنامهریزی استراتژیک، منطقهای یا مادرشهری، چه باید باشد.
پایش تأثیرات
هیچ تعریف ساده و حاضر و آمادهای از پایش4 وجود ندارد. تعریف خود واژۀ «پایش» از منبعی به منبع دیگر فرق میکند. فرهنگ لغت آکسفورد، پایش را «حفظ نظم» تعریف میکند؛ در حالی که تعریف فرهنگ لغت وبستر از آن چنین است: «مشاهده یا رصد کردن».
یکی از تعاریف مفید از پایش که میتوان کار را با آن شروع نمود، عبارت است از: «فرآیند گردآوری منظم دادههای مشتمل بر شاخصهای کلیدی تأثیرات اجتماعی، محیطزیستی و اقتصادی». بیگمان مفهوم پایش، حاصل منطقی حرکت به سمت مطالعات ارزیابی تأثیرات اجتماعی و محیطزیستی است و همواره آن را نوعی ارزیابی مداوم دانستهاند. با این حال میان ارزیابی تأثیرات و پایش، تفاوتی وجود دارد: اولی بر اساس تجربههای بهدستآمده از موقعیتهای مشابه و استفاده از دادهها به پیشبینی تأثیرات در آینده میپردازد، در حالی که دومی، رویدادهای عملی را -که به همان شکلی که اتفاق افتادهاند سنجیده و تحلیل شدهاند- مشاهده یا گزارش میکند.
پایش، گردآوری منظم و سازماندهی اطلاعاتی است که قرار است در بهبود فرآیند تصمیمگیری به کار رود؛ حالا یا به طور غیر مستقیم از راه اطلاعرسانی به عموم یا به طور مستقیم به عنوان نوعی ابزار بازخوردی طراحیشده برای مدیریت پروژه، ارزیابی برنامه یا توسعه سیاستگذاری. پایش به سازمان کمک میکند تا سیاستها و تصمیمهای خود را در قبال فرصتهای جدید و تغییرات پیشبینینشده در محیط تصمیمگیری، حساس و پذیرا نگه دارد. بنابراین پایش را میتوان به عنوان شاکلۀ مهم برنامهریزی ادواری، طرح برنامه، اجرا، فرآیند ارزیابی و برنامهريزي مجدد نگريست که ميتواند سه کارکرد سازماني داشته باشد:
1. پايش، ما را نسبت به جايگاه مسائل بحراني يا در حال تغيير در فضاي سياستگذاري روشن ميکند؛ يعني مسائلي که احتمالاً در آينده مورد رسيدگي قرار خواهند گرفت.
2. پايش ميتواند به ما کمک کند تا از راه بازخوردگيري درباره موفقيت يا شکست نسبي اقدامات پيشين در سياستگذاريها و برنامهها، محيط خود را مديريت کنيم.
3. پايش را ميتوان براي آزمون ميزان پيروي از مقررات و توافقات مربوط به قراردادها به کار برد.
سخن آخر درباره پايش اينکه بايد پرسيد: چه کسي مخاطب پايش بهويژه اشکال گستردهتر و استراتژيکتر آن است؟ اولين مخاطب را ميتوان بر مبناي يک معيار نفع عمومي تعيين کرد: عموم جامعه و گروههاي اجتماعي. اين مطلب بهويژه درباره پايش تأثيرات انباشتي صادق است که بايد به نحوي طراحي و منتشر شود که همۀ شهروندان يک منطقه بتوانند تغييرات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در حال وقوع در آن ناحيه را بهتر درک کنند. مخاطب دوم پايش عبارت است از فرد سياستگذاري که بايد مسائل معيني را که مستلزم راهحلي سياستگذارانهاند، شناسايي کند و اطلاعات حاصل از برنامۀ پايشي را در قالب يک دستورالعمل براي تصميمگيري سياسي به کار برد. سومين مخاطب اطلاعات حاصل از برنامۀ پايشي، برنامهريز دولتي است که ميتواند اين اطلاعات را به عنوان توجيه زمينهاي جايگاه تغيير در يک منطقه به کار برد يا از آن به عنوان علامت هشدار در يک نظام مديريت پروژه استفاده کند. گروه چهارم مخاطبان اطلاعات حاصل از پايش عبارت است از گروه حاميان يا مجريان پروژه. ايشان به شکل مستقیم درگير و علاقهمند به اشکال کمتر استراتژيک نظارت (بهويژه پايش مجوزي و توافقات اجتماعي- اقتصادي) هستند.
مسائل کلي در مشارکت عمومي
لورنس ترايب5 (1976) در مقالهای دربارۀ ارزیابی تأثیرات با عنوان «راههایی برای فکر نکردن به درختان پلاستیکی»، این دیدگاه را اتخاذ میکند که فرآیند تصمیمگیری عمومی لااقل به اندازۀ خود نتایج اهمیت دارد. دادههای اجتماعی عینی تنها وقتی واجد معنا میشوند که درباره آنها قضاوتهای ارزشی به کار گرفته شود. به این ترتیب اولویتهای عموم یا بخشی از آن به یکی از شاکلههای ارزیابی تأثیرات اجتماعی بدل میشود.
فعالیتهای معطوف به مشارکت عمومی بر سه نوعاند: نخست، عمومیسازی و آموزش یا به عبارت دیگر انتشار اطلاعات برای عموم. دوم، تأمین و ارتقای فرصتها با هدف تعامل میان عموم و مسئولان سیاستگذاری یا برنامهریزی و سوم، گردآوری اطلاعات مفید برای ارزیابی تأثیرات اجتماعی. علاوه بر این فعالیتهای سهگانه، پنج بُعد مشارکت عمومی وجود دارد که باید آنها را در نظر گرفت: دامنه، مقیاس، اندازه، تعدد وقوع و میزان مستقیم بودن مشارکت.
اطلاعات گردآوریشده در نتیجۀ اعمال مشارکت عمومی را میتوان لااقل به دو روش به کار برد. نخست اینکه برخی پژوهشگران استدلال میکنند که چنین اطلاعات ذهنی را که گاهی در واقع نظر کارشناس هستند، میتوان برای ساخت یک طرح ضریبدهی ارزشی صریح که به نوبۀ خود میتواند درباره دادههای عینی به کار رود، به طور مستقیم به کار برد. شیوۀ دوم عبارت است از استفاده از این اطلاعات به عنوان مکمّلی برای دادههای عینی و فراهم آوردن این امکان برای تصمیمگیرنده و سیاستگذار که این دو نوع اطلاعات را با هم ترکیب کند.
سرانجام نقدی که اغلب به خود رویههای مشارکت وارد میشود این است که این رویهها از پایه و اساس نخبهگرایانهاند؛ به این معنا که تنها بخش کوچک و ذینفع جمعیت، خواهان مشارکت هستند. برای مثال در مسائل محیطزیستی، استدلالی که اغلب آورده میشود این است که سیاستهایی که وضع میشوند (برای مثال کاهش آلودگی صوتی و هوا، تسهیلات رفاهی و زیباسازی) به شکل بنیادی تنها به طبقه متوسط مربوط میشود. این مسئله نخبهگرایی، اهمیت این نکته را تقویت میکند که مدیران و تحلیلگران ارزیابی تأثیرات اجتماعی که میخواهند ارزش مشارکت را محقق کنند، باید به شکلی فعال سه فعالیت مشارکت عمومی را ارتقا دهند و این ارتقا شامل فراهم آوردن دسترسی معقول به اطلاعات در زمانی مفید در فرآیند برنامهریزی است.
بررسی اولویتها در فرآیند ارزیابی تأثیرات اجتماعی
در بحث مقدماتی دربارۀ ارزیابی تأثیرات اجتماعی، به نقش قضاوتهای ارزشی در فرآیند اتا اشاره شد. وقتی قضاوتهای ارزشی رسمیت یافته باشند یا کمّیسازی شده باشند، گاهی میتوان از آنها برای بیان سهم متفاوت یک عامل، آنطور که ادراک میشود، در مقایسه با سایر عوامل و کلّ فرآیند ارزیابی استفاده کرد. نقش بسیار مهم قضاوتهای ارزشی در اتا روزبهروز بیشتر شناخته میشود. یکی از شیوههای تقسیمبندی و فهم قضاوتهای ارزشی آن است که این پیشنهاد پذیرفته شود که آنها دو گونه هستند. شکل اول که کمتر از آن سخن میرود، قضاوتهای ارزشی درونی ارزیابی تأثیرات اجتماعی است. به عبارت دیگر، ارزشهای خودارزیاب (یا کارفرمایش) ممکن است اغلب به طور تلویحی و پنهان، ماهیت اتا را ساخت بخشد. این اتفاق اغلب زیر نقاب بیطرفی رخ میدهد. علاوه بر این ارزشهای درونی ارزیابی تأثیرات اجتماعی، گاهی یک مجموعه «ضرایب ارزشی6» نیز پیشنهاد میشوند تا به عنوان بخشی از تحلیل ایجاد شوند و مورد استفاده قرار گیرند. ایجاد این ضرایب در واقع تلاشی است برای توضیح سهم متفاوت تأثیرات مختلف در کل ارزیابی.
ضرایب ارزشی به دو شکل ساخته میشوند: برآورد مبتنی بر اولویتهای شهروندان و برآورد مبتنی بر نظر حرفهای. ضریبدهی ارزشی بر مبنای اولویت شهروندان خود به دو شیوه انجام میشود: نخست با تحقیقی شبیه به آنچه اقتصاددانان «اولویت آشکار7» مینامند و دوم و مهمتر از مورد نخست، با گسترش مشارکت شهروندان در فرآیند ارزیابی. ارزیابی تأثیرات اجتماعی اغلب از نظرات رهبران اجتماع در فرآیند گزارشنویسی و ارزیابی استفاده میکند. با این حال گاهی شاید ضرورت داشته باشد تا نظرات کارشناسان در حوزههای خاص در فرآیند اتا وارد شود. این کار بهویژه ممکن است در ارزیابی فنآوری یا آنجا که تحلیل خطرپذیری در اتا مهم است، ضرورت داشته باشد.
یکی از شناختهشدهترین روشهای گمانهزنی درباره احتمالات آینده، سناریونویسی است که اینگونه تعریف شده است: «فنی که میکوشد توالی منطقی رویدادها را به دست دهد تا نشان داده شود که یک وضعیت خاص در آینده با شروع از موقعیت کنونی (یا هر موقعیت معیّن دیگری) چگونه مرحله به مرحله تکوین مییابد». سناریونویسی در بهترین حالت، نوعی بررسی دقیق مسائل بسیار مهم در جامعه است با این امید که ماهیت هر نوع تغییر یا تأثیر مهمی که ممکن است اتفاق بیفتد، روشن شود.
روش معروف و محبوب دیگر عبارت است از روش دلفی که در دهۀ 1960، هِلمر و دلکی در شرکت رَند، آن را ساخته و پرداختهاند. دلفی به بیان هلمر عبارت است از: «روش منظم گردآوری نظرات یک گروه از کارشناسان از راه یک مجموعه پرسشنامه که در آن بازخورد نظرات گروه در هر دور پرسش به دست میآید و در عین حال کارشناسان ناشناس باقی میمانند». استفاده از روش دلفی وقتی پیشنهاد میشود که دادههای عینی در دسترس نباشند و در عین حال این ضرورت وجود داشته باشد که طرحی از رویدادهای آینده پیشبینی شود تا بر پایه آن احتمال ذهنی، وقوع برخی رویدادها را برآورد نمایند و سطوح فعالیت را در آینده به شکلی ذهنی -ولی کمّی- برآورد کرده، در نهایت عوامل جدیدی را که ممکن است وضعیت توسعۀ فنآوری یا اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهند، شناسایی کنند.
انتقال نتایج ارزیابی تأثیرات اجتماعی
همۀ مسائل تحلیلی و روششناختی در ارزیابی تأثیرات اجتماعی در برابر یک مسئله که در ادبیات اتا بسیار کم به آن پرداخته شده و در حوزههای دیگر نیز بهندرت مورد توجه قرار گرفته است، کوچک به نظر میرسد. این مسئله، مسئلۀ انتقال و اطلاعرسانی نتایج تحلیل اجتماعی و محیطزیستی به شکلی قابل فهم و مفید به تصمیمگیرندگان، دیوانسالاران و گروههای ذینفع است. بسیار اتفاق میافتد که پژوهشی برخوردار از استانداردهای بالای روششناختی رد شود، نادیده گرفته شود یا بد فهمیده شود؛ زیرا زبان آن بیش از حد تخصصی، غیر قابل فهم یا بسیار طولانی و هم در رویکرد و هم در ارائه، بسیار محتاط است.
فقط در همین اواخر سازمانهای سفارشدهنده یا تولیدکنندۀ اتا و اتز شروع به درک این نکته کردهاند که استفادهکنندگان بالقوۀ گزارش این ارزیابیها ممکن است دانش پیشنیاز، اعتماد به نفس یا درک لازم برای استفادۀ مناسب از آن را نداشته باشند. این مشکل ارتباط برقرار کردن، انتقال اطلاعات یا استفاده از دانش، تنها در همین اواخر، کانون توجه تحقیقات قوی و منظم قرار گرفته است.
مطالعات موردی
تا به امروز اتا همواره رویکردی پروژهبهپروژه و ویژهگرا داشته، با این مزیت آشکار که هر ارزیابی در حالت ایدهآل به تناسب قامت نیازهای یک پروژۀ خاص دوخته میشود. با این حال برخی توصیههای عمومی برای تحلیل سیاستگذاری، در گزارشهای ارزیابی تأثیرات اجتماعی نیز کاربرد دارند. برای مثال یک اتای خوب ممکن است شامل دادههای عینی پایه باشند که در قالب یک چارچوب منظم (برای مثال چارچوب ماتریس دستیابی به اهداف) و با توجه به مسائل مهم، گرد آمده و مرتب شدهاند. این دادهها در اصل باید تراکمزدایی شوند، ولی نه تا اندازهای که آنقدر پیچیده شوند که به کار نیایند.
ارزیابی تأثیرات اجتماعی را میتوان به شیوهای انجام داد و ارائه کرد که مباحثات عمومی را غنیتر سازد. البته این کار اغلب به زیان هرگونه راهحل قطعی تمام میشود. برای پیشبرد بهتر مباحث یادشده، نتایج تحلیل را بهتر است با اصطلاحاتی روشن و به شکلی قابل فهم برای همۀ طرفهای درگیر و با ساختاری سلسلهمراتبی از اطلاعات که از خلاصهای کلّی شروع میشود و به دادههای جزئی و روششناسی میرسد و با محدود کردن اصطلاحات تخصصی به بخش ضمائم مفصل ارائه کرد. وقتی گزارش اتا ارائه میشود، عموم، تصمیمگیرندگان و مشاوران آنها میتوانند آن را در پرتو پرسشهای زیر بررسی کنند:
1. این بررسی به طور دقیق سعی دارد به چه پرسشهایی پاسخ دهد؟ چه پرسشهایی را پاسخ داده است؟
2. اهداف پروژه یا پیشنهاد پروژه کدامند؟ این اهداف با چه ملاکهایی ارائه میشود؟
3. فرضیههای مندرج در بررسی کدامند؟ آیا این فرضیهها آشکارند و صراحت دارند؟
4. چه گزینههایی لحاظ شدهاند؟ چه گزینههای دیگری میتوانست لحاظ شود؟ آیا لحاظ کردن گزینههای دیگر، نتایج را تغییر میداد؟ آیا این گزینهها بر مبنای دلایل خوبی رد شده یا در نظر گرفته نشدهاند؟
5. آیا دادهها متراکمسازی شدهاند؟ تا چه اندازه؟ آیا روشن است که با این سطح از متراکمسازی، چه چیزهایی ابهام پیدا کردهاند؟
6. آیا کسانی هستند که به احتمال، تحت تأثیرات پروژه قرار بگیرند، ولی در این تحلیل در نظر گرفته نشده باشند؟ اگر چنین است، چرا در نظر گرفته نشدهاند؟
7. آیا آشکار است که ارزشهای ذاتی و محدودیتهای فنون کمّی مورد استفاده در این گزارش اتا کدامند؟
8. آنجا که نااطمینانی یا حاشیۀ خطای مشخص وجود دارد، آیا به روشنی بیان شده که نتایج یا پیشنهادها تا چه حد نسبت به این نااطمینانی یا خطا حساس هستند؟
9. آیا رویهمرفته نتایج با توجه به چیستی پروژۀ پیشنهادی به قدر کافی مطلوب هستند؟ یعنی آیا این نتایج مسائل پیچیده را روشن میکنند؟
درباره تلفیق و مطالعات میانرشتهای
در هر پروژۀ بزرگی و با هر مسئلۀ سیاستگذاری پیچیدهای، نیاز به تلفیق مجموعۀ متنوعی از اطلاعات وجود دارد: اطلاعات محیطزیستی، اجتماعی، اقتصادی، مهندسی و سایر انواع اطلاعات. این تلفیق نهتنها مستلزم فهم عوامل مهم اجتماعی، محیطزیستی، اقتصادی و فیزیکی است، بلکه ایجاب میکند که اهمیت و ارزش نسبی هر عامل در انتخاب یک بدیل بهتر تعیین شود. در نهایت البته باز مسئلۀ انتخاب و تصمیم درباره چگونگی تلفیق و انتخاب در میان است و برخی افراد استدلال میکنند که بهترین کار این است که انجام چنین تلفیقی را به سیاستمداران واگذار نمایند. از سوی دیگر، «اضافهبار اطلاعاتی8» خود میتواند برای تصمیمگیرنده، مشکلی جدی ایجاد کند. یکی از مهمترین و دشوارترین وظایف پژوهشگران عبارت است از کاهش اضافهبار اطلاعاتی از راه افزایش تلفیق روششناختی میانرشتهای و درونرشتهای.
منظور از «چشمانداز بینرشتهای9» در این کتاب عبارت است از نوعی دیدگاه از اساس یکپارچهشده نسبت به پژوهش یا عمل که از انواع رشتهها نشأت بگیرد. منظور از «رویکرد چندرشتهای10» عبارت است از پژوهشهای منفردی که بر اساس حوزۀ تخصصی خاص خود در زمینۀ مسئلۀ مشترکی کار میکنند، ولی میان پژوهشگران دستاندرکار آنها، قدری رابطۀ متقابل وجود دارد. این موقعیت اغلب در تهیۀ گزارش ارزیابی پروژه پیش میآید. در سوی دیگر، «رویکرد میانرشتهای11» قرار دارد که منظور از آن در این کتاب عبارت است از یک دیدگاه مشترک که زیربنای تحلیلهای متنوع تشکیلدهندۀ یک ارزیابی باشد؛ یعنی یک چارچوب مشترک که بخشهای مختلف یک ارزیابی را به شکلی منظم به هم پیوند میدهد. روسینی و پورتر (1979)، سه سطح تلفیق را شناسایی کردهاند:
1. تلفیق نوع یک، وقتی اتفاق میافتد که تحلیلهای درونرشتهای مختلف به شکلی عقلانی سازمان یابند و به نحوی مناسب به معرفی تلاشهای قبلی پرداخته، یافتههای متناسب را ضمیمه کرده باشند.
2. تلفیق نوع دو، هنگامی واقع میشود که هر تحلیل درونرشتهای بهمثابه یک ورودی اصلی در هر تحلیل درونرشتهای دیگر به کار رود.
3. تلفیق نوع سه، یک چارچوب نظری جامع را نیز شامل میشود که بهمنظور تلفیق شاکلههای مختلف به کار میرود.
تلفیق یک مشکل عمده دارد و آن عبارت است از اینکه تلفیق مستلزم چشماندازی کلگرایانه نسبت به مسائل سیاستگذاری است. از سوی دیگر، ساختارهای نهادی در نقطه مقابل چنین رویکردی قرار دارند. سیاستگذار معمولاً در مواجهه با مسائل سیاستگذاری، نوعی رویکرد «کند و آشفته» را به کار میبرد و اغلب نیمنگاهی هم به انتخابات آتی دارد. دیوانسالاری به واحدهای کوچک رقیب خُرد شده که هر کدام حیطۀ اختیار خود را دارد. در دانشگاهها، پژوهشهای تکرشتهای تشویق میشوند و پژوهشهای میانرشتهای، خیر. سرانجام ارتباط ضعیف و حتی خصمانه میان کنشگران، آیندۀ روشنی را برای چشمانداز میانرشتهای نوید نمیدهد. مهندسان و عالمان اجتماعی متأسفانه در دو دنیای کاملاً متفاوت سیر میکنند.
تحلیل هزینه- فایده و فنون مربوطه
تحلیل هزینه- فایده12 و شاخههای متعددش مانند «ماتریس دستیابی به اهداف13» یا «ترازنامۀ برنامهریزی14» را میتوان در مقوله عامتری با عنوان فنون هزینه- فایده گنجاند. مراحلی که از پی میآیند، در همۀ این فنون مشترکند:
1. شناسایی برخی بدیلهای ممکن برای پروژه
2. پیشبینی بروندادهای هر بدیل
3. ارزشگذاری این بروندادها با واحدهای مناسب (در اغلب موارد ارزشگذاری پولی)
4. انتخاب بدیل بر مبنای نوعی معیار تصمیمگیری مشخص
فهم تحلیل هزینه- فایده و فنون مربوط به آن برای هر پژوهشگر اجتماعی مطلعی، اهمیت دارد. تحلیل هزینه- فایده و شاخههای آن هنوز هم مفیدترین فنون برآورد اقتصادی پروژهها هستند و بسیاری از عالمان اجتماعی در حال حاضر اذعان دارند که این نوع تحلیل، نقشی مهم -هرچند محدود- در کمک به فرآیند تصمیمگیری ایفا میکند. شناخت حوزۀ تحلیل هزینه- فایده نیز اهمیت دارد، زیرا بسیاری از مسائل مفهومی ارزیابی پروژه به طور مفصل در ادبیات این تحلیل مورد بحث قرار گرفتهاند. فهم جامع مزایا و محدودیتهای فنون هزینه- فایده در هر ارزیابی پروژهای، بسیار ارزشمند است و میتواند پژوهشگر اتا را در ارائۀ ترکیبی خلاق از رویکردهای هزینه- فایده، اتز و اتا، تواناتر کند.
تحلیل هزینه- فایده، روشی است برای ارزیابی میزان مطلوبیت پروژههای احتمالی و مشتمل است بر «احصا و ارزشگذاری15» پولی همۀ هزینهها و فایدههای مربوطه، صرفنظر از زمان وقوع و اشخاص درگیر. بیشترین موارد استفاده از تحلیل هزینه- فایده به ترتیب عبارتند از: ارزیابی اینکه آیا یک پروژه برای کل جامعه، برگشت خالص دارد یا نه؛ ارزشیابی وسایل بدیل رسیدن به یک هدف مشخص. برای مثال انتخاب شیوۀ حملونقل یا محل استقرار یک مسیر حملونقل معیّن، وقتی درباره حملونقل تصمیم گرفته میشود.
از تحلیل هزینه- فایده بسیار انتقاد شده است. انتقادها در درجۀ اول مربوط میشوند به دشواریهای ارزشگذاری کمّی هزینهها و فایدهها و مسئلۀ هزینهها و فایدههای غیر قابل کمّیسازی و ناملموس. مسائل این حوزه موجب ظهور و گسترش اتا و اتز شد. در درجۀ دوم، انتقادهایی قرار دارد که به مسئلۀ توزیع فایده و هزینه، درآمد و آثار اشتغال در بخشهای مختلف جمعیتی جامعه میپردازند. در درجه سوم، انتقادهایی است که به مسائل عملی و نظری مرتبط با انبوهش مربوط میشوند. این مسائل عبارتند از: ضریبدهی16 و تجمیع سنجههای گوناگون در یک تحلیل برای رسیدن به یک تصویر جامع و کامل. این سه نوع انتقاد موجب ظهور شاخههای مختلف تجدیدنظرطلب در حوزۀ تحلیل هزینه- فایده شدهاند. این فنون را میتوان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول مرکب از فنونی است که عموماً از ضریبدهی و انبوهش دوری می کنند و آنها را میتوان «فنون غیر انبوهشی17» نامید. گروه دوم مشتمل است بر فنونی که فعالانه مشارکت پژوهشگر را در ضریبدهی و ارزشیابی تقویت میکنند. این فنون همان فنون انبوهشی هستند.
ارزیابی تأثیرات اجتماعی و ارزیابی تأثیرات محیطزیستی
تا به حال پنجاه روش مختلف برای بررسی تأثیرات محیطزیستی شناسایی شدهاند. این انواع هرچند کاملاً متمایز از یکدیگر نیستند، در تفکیک رویکردهای بسیاری که نسبت به اتز وجود دارد، مفید هستند. برخی از این رویکردها، ارزیابی تأثیرات اجتماعی را بخش جداییناپذیر اتز میدانند؛ ولی خطری که این تصور به همراه دارد این است که ممکن است منجر به برخورد بسیار سطحی با جنبههای اجتماعی- اقتصادی یک پروژه شود.
درک محیطزیستی و اولویتهای بصری
درک محیطزیستی و اولویتهای بصری افراد، عناصر مهمی در ارزیابی تأثیرات اجتماعی- محیطزیستی هستند. مطالعات اولویتهای بصری معمولاً به هیچ شکل رسمی در اتا گنجانده نمیشوند؛ شاید به این دلیل که چنین پژوهشی اغلب بخشی از مطالعات تأثیرات محیطزیستی تلقی میشود. در هر رویداد و در بسیاری از تأثیرات، برقراری تمایزی قاطع مبنی بر اینکه چه چیز، اجتماعی و چه چیز، محیطزیستی است، امری دشوار است و ممکن است ضرورتی هم نداشته باشد. آنچه اهمیت دارد، شناخت تأثیرات اجتماعی بالقوه بزرگ تغییرات در محیط زیست بصری و بهویژه درک اجتماعی- سیاسی افراد از این تغییرات است.
بسیاری از پروژههای توسعهای که مستلزم اتز یا اتا هستند -برای مثال خطوط مخابرات، معادن ذغال سنگ و نیروگاههای برق- تأثیرات بصری شدیدی دارند. با این حال این تأثیرات، بسیار پیچیدهتر از آثار سرراست حاصل از انسداد بصری18 است و تحلیل آنها نیز احتمالاً مستلزم فهم جنبههای روانشناختی و نمادین محیطزیست است.
پیشبینی اجتماعی: ارزیابی فنآوری و ارزیابی تأثیرات اجتماعی
ارزیابی تأثیرات اجتماعی، نوعی پیشبینی اجتماعیِ عملیِ پروژهمحور است. آیندهپژوهی نیز نوعی پیشبینی اجتماعی است، ولی نوعی که میکوشد با استفاده از فنون کمّی و کیفی، بصیرتهای بدیل ممکن یا سناریوهایی از آیندۀ نظامها و خردهنظامهای جامعهای ارائه دهد (برای مثال نظام آموزشی در آینده). ارزیابی فنآوری19 تا آنجا که با تأثیرات غیر مستقیم یا ناخواسته یک فنآوری جدید بر جامعه سروکار دارد، تقریباً جایی بین ارزیابی تأثیرات اجتماعی و آیندهپژوهی قرار میگیرد (برای مثال تأثیر فنآوری انرژی جایگزین).
سه نوع فن پیشبینی اجتماعی را میتوان مشخص کرد: تخمین روند20، کیفی و الگوسازی پویا. تخمین روند، نوعی پیشبینی اجتماعیِ همیشه کمّی است که الگوها و تغییرات الگوها را بر مبنای دادههای سریِ زمانیِ تاریخی برآورد میکند. پژوهش کیفی اغلب زمانی انجام میشود که دادههای عینی چندانی وجود ندارد. رویکرد الگوسازی پویا، رویکردی کمّی است و روابط میان متغیرهای یک نظام معین را به زبان ریاضی بیان میکند. این الگوسازی به پیشبینی یک یا چند رویداد در آینده منجر میشود و در آن اغلب به جای آنکه فقط تخمین روند صورت گیرد، به هر رویداد، یک احتمال وقوع نسبت داده میشود. فنون پیشبینی اجتماعی دستکم چهار بُعد دارند:
1. بخش عملیاتی که در آن پیشبینی صورت میگیرد؛ پیشبینی فنآورانه، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی و...
2. دامنۀ تخمین (کوتاهمدت، میانمدت یا بلندمدت)
3. فن خاصی که انتخاب میشود. این انتخاب تاحدی بر مبنای دو بُعد قبلی صورت میگیرد.
4. آثار بازتابی پیشبینی که در آن پیشبینیها بازتاب ایستارها و ارزشها هستند و بر آنها تأثیر میگذارند و شاید حتی به صورت نوعی پیشگویی خودمحقّقساز21 عمل کنند.
خطر رایجی که در ارزیابی فنآوری وجود دارد، عبارت است از ارزشیابی فنآورانۀ یک فنآوری و نه ارزشیابی اجتماعی- سیاسی آن. نوآوری فنآورانه و تأثیرات اقتصادی آن ممکن است تأثیرات اجتماعی شدیدی (مانند بیکاری) بسیار بدتر از تأثیرات اصلی داشته باشند.
ارزیابی خطرپذیری (ریسک)
حوزه ارزیابی خطرپذیری میکوشد تا خطرات ناشی از فنآوری مدرن را کمّیسازی کند، آنها را با یکدیگر مقایسه کند و به وضع سیاستهای ملی برای مواجهه با آنها کمک کند. فنون این حوزه، گاهی بیش از حد پیچیده و ریاضیاتیاند، ولی نتایج نه. ارزیابی خطرپذیری، تلاشهای عالمان فیزیک، طبیعی و اجتماعی را ترکیب میکند تا خطرات را شناسایی کند و بسامد و بزرگی تأثیرات آنها را بسنجد و به این ترتیب به فرآیند تصمیمگیری کمک کند و به مباحثات سیاسی آگاهی بخشد. این ارزیابی اغلب بخش مهمی از ارزیابی محیطزیستی یا فنآوری است.
اُرایردن22 (1979) برای مدیریت خطرپذیری محیطزیستی/ اجتماعی، چهار کارکرد تشخیص داده است. اولین کارکرد یعنی شناسایی خطرپذیری عبارت است از فعالیت کشف و تعریف خطرپذیریهای مرتبط با یک پروژه. کارکرد دوم یعنی برآورد خطرپذیری، مشتمل است بر الگوسازی از علتها و مسیرهای خطرپذیری و پیشبینی زمان و مکان تأثیرات محتمل. کارکرد سوم مدیریت خطرپذیری، مشتمل است بر قضاوت اجتماعی درباره سطوح قابل قبول خطرپذیری و موازنۀ این خطرپذیریها با دستاوردهای اجتماعی ادراکشده یا برآوردشده. این کارکرد، وجه سیاسی گریزناپذیر ارزیابی خطرپذیری است. آخرین کارکرد، یعنی کنترل خطرپذیری مشتمل است بر استانداردسازی، پایش دررفتها23 و سطوح آلایندههای محیطی، اعمال مقررات و دستورالعملها و نظارت مجدد بر این فعالیتها.
در ادبیات ارزیابی خطرپذیری معمولاً بین خطرپذیری خالص24، خطرپذیری ناخالص25 و نااطمینانی26، تمایز قائل میشوند. ارزیابی خطرپذیری خالص مشتمل است بر تحلیل حجم عظیمی از دادههای مربوط به وقوع برخی رویدادها در گذشته که توانایی محاسبه احتمال وقوع رویدادهای مشابه در آینده را به پژوهشگر میدهد. ارزیابی خطرپذیری ناخالص مشتمل است بر برآورد احتمال وقوع توسط کارشناسان و ابزار فنی. این نوع ارزیابی خطرپذیری اغلب زمانی انجام میشود که درباره رویدادهای گذشته، دادههای زیادی در دسترس نیست. سرانجام نااطمینانی معمولاً به معنای ندانستن توزیع دقیق احتمال رویدادهای آینده، یا حتی آگاهی نداشتن از ماهیت خودِ رویدادهای آینده است.
تحلیل تصمیمگیری
هدف معمول در تحلیل تصمیمگیری، کمک به سیاستگذار برای رتبهبندی بدیلهای پروژه بر اساس معیارهای مختلف فایده است. تحلیل تصمیمگیری را به خاطر ویژگیهای بسیار مسائل سیاستگذاری، گاهی «تحلیل چند- ویژگی27» مینامند. این تحلیل به دلیل معیارهای متعدد و اغلب متعارضی که برای قضاوت گزینههای بدیل در سیاستگذاری به کار میرود، گاهی نیز «تحلیل چند- معیاری28» خوانده میشود. برخلاف تحلیل هزینه- فایده، تحلیل تصمیمگیری در پی آن نیست که برای تحلیل، یک مخرج مشترک پولی پیدا کند؛ بلکه میخواهد ابعاد مرتبط (یا ویژگیهای مرتبط) بدیلها را انتخاب و هر بدیل را از حیث هر بُعد ارزشیابی کند.
الگوی اصلی تحلیل تصمیمگیری شامل پنج مرحله است: مرحلۀ اول عبارت است از پیشتحلیل که در آن مسئله شناسایی شده، راههای بدیل کارآمد ارائه میشود. در مرحله دوم، آناتومی مسئله در قالب یک درخت تصمیمگیری با «گرههای تصمیم29» و «گرههای شانس30» نشان داده میشود. این گرهها معرف نقاطی در زمان هستند که در آنها: باید انتخاب صورت گیرد؛ رویدادهایی که تحت کنترل سیاستگذار نیستند، اتفاق خواهد افتاد؛ اطلاعات بیشتری در دسترس خواهد بود. مرحلۀ سوم، نوعی تحلیل نااطمینانی است که در آن به شاخههای متعدد بیرونآمده از گرههای شانس، احتمالاتی نسبت داده میشود. این احتمالات بر اساس الگوهای تصادفی31، نظر کارشناسان، نمونهگیری از نظر عموم یا ارزیابی ذهنی سیاستگذار استوارند. مرحله چهارم بر عهدۀ سیاستگذار است که باید ارزشهای مختلف فایده را از راه درخت تصمیمگیری به مسیرهای مختلف نسبت دهد. در مرحلۀ پنجم، نوعی استراتژی اولیه تعیین میشود که نشان میدهد اولین گزینه در استراتژی تصمیمگیری چه باید باشد و چه گزینهای میتواند در گرههای تصمیم آینده انتخاب شود. جنبههای مهم فنون تحلیل تصمیمگیری عبارتند از:
1. در نظر گرفتن اطلاعات کمّی و کیفی یا پولی و غیر پولی
2. ارزیابی ریسک و ضریبدهی ارزشی یا بر مبنای یک تصمیمگیرندۀ منفرد، نظر کارشناس، اولویتهای فردی گردآوریشده به وسیله نمونهگیری از نظر عموم مردم، یا بر اساس ترکیبی از اینها.
3. استفاده از مقیاسهای عدد اصلی32 بهمنظور رتبهبندی بدیلها برای رسیدن به فایدۀ کل.
4. تأکید بر روشهای منظم ریاضی برای انبوهش دادهها
آنچه تحلیل تصمیمگیری را منحصربهفرد میکند، عبارت است از توجه این تحلیل به رابطه میان اولویتها و نااطمینانی. این مطلب یعنی نقطه قوت تحلیل تصمیمگیری -بیش از آنکه تمرکز بر مسیرهای بهینه باشد- عبارت است از کمک به آگاهیبخشی تصمیمگیرندگان و مدیران درباره مسائل نااطمینانی و اینکه این مسائل چگونه اولویتها و شیوۀ مدیریتی ایشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
ارزیابی اجتماعی در کشورهای در حال توسعه
در آغاز این بحث، برخی ویژگیها مهم ارزیابی اجتماعی در کشورهای در حال توسعه بیان میشود. اولین ویژگی اینکه در این کشورها، هیچ حوزۀ مخصوصی که «ارزیابی تأثیرات اجتماعی» نامیده شود، وجود ندارد. یعنی اتا به عنوان یک فعالیت مستقل تقریباً وجود ندارد، به جز پژوهشهای اجتماعی- اقتصادی مختلف یا ارزشیابیهای بسیاری که دغدغۀ اجتماعی دارند که ویژگی عمده آنها، نوعی رویکرد سازماندهی اطلاعات است. دومین ویژگی عبارت است از اینکه بسیاری از مطالعات صورتگرفته در کشورهای در حال توسعه دربارۀ ابعاد اجتماعی پروژهها به خوبی انجام گرفتهاند، ولی به صورت ناقص منتشر میشوند؛ به این معنا که این مطالعات بیشتر حالت گزارش دارند تا کتاب و مقاله. به همین دلیل، پژوهشهای مهمی در این قسمت ممکن است از قلم بیفتند، زیرا نویسندگان حوزۀ اتا، آنها را نمیشناسند و ندیدهاند. سومین ویژگی این است که انتشار یا خوانده شدن کتابشناسیها، کتابها و گزارشها در کشورهای در حال توسعه معمولاً زمان بیشتری طول میکشد.
تفاوتهای میان رویکردهای ارزیابی اجتماعی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه
این تفاوتها عبارتند از:
1. اکثر پژوهشهای اتا در کشورهای توسعهیافته میکوشند تا آثار منفی پروژههای بزرگ را بر اجتماع محلی و محیط زیست تحلیل کنند؛ یعنی دغدغه اصلی این پژوهشها، جلوگیری از «عدم فایده33» توسعۀ اقتصادی است.
2. اکثریت قریب به اتفاق ارزیابیهای تأثیرات اجتماعی در کشورهای توسعهیافته بر این پیشفرض استوارند که جوامع یا فرآیندهای اجتماعی در حالت تعادل قرار دارند و بنابراین در آیندۀ قابل پیشبینی، تنها تغییراتی کوچک، تدریجی یا حاشیهای اتفاق خواهد افتاد. برخلاف این کشورها، ویژگی اصلی کشورهای در حال توسعه، وجود جامعهای است با سطح بالای بیثباتی اجتماعی و سیاسی که تعادل در آن بهندرت وجود دارد.
3. فنون و روشهای مورد استفاده در کشورهای توسعهیافته، وجود نوعی زیرساخت بنیادی را در رابطه با اطلاعات و منابع انسانی فرض میگیرد که معمولاً در کشورهای در حال توسعه وجود ندارد. برای مثال، یک سازمان آمار مرکزی که مسئولیت جمعآوری، پردازش و تحلیل دادهها را بر عهده داشته باشد، در کشورهای در حال توسعه معمولاً وجود ندارد؛ آنجا هم که وجود دارد، بیشتر درگیر آمار شاخصهای ملّی است تا پایش یا ارزشیابی وضعیت اجتماعی.
4. واردات کاربردی فنآوریها و روشها از جهان توسعهیافته است که همانگونه که انتظار میرود، ویژگیهای خاص اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جهان در حال توسعه در آنها لحاظ نشده است.
5. تقریباً همۀ ارزیابیهای اجتماعی و پایش انجامشده در کشورهای در حال توسعه از تحلیل نظامها یا لااقل از مفاهیم چنین رویکردی استفاده میکنند.
6. بیشتر رویکردهای ارزیابی تأثیرات اجتماعی و نیز ارزشیابی پروژه از تحلیل هزینه- فایده یا یکی از انواع آن استفاده میکنند.
بین رویکردهای اتا در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، شباهتهای بسیاری نیز وجود دارد. یکی از این شباهتهای قابل توجه عبارت است از چرخش علاقه از یک چارچوب ارزشیابی هزینه- فایده به شاخصهای اجتماعی و ارزیابی محیطزیستی که به نوبۀ خود موجب آغاز ارزیابیهای اجتماعیتری میشود.
رویکردهای عمومی به ارزیابی اجتماعی
در کشورهای در حال توسعه، مجموعه تصمیمهای بخش عمومی، نه آنقدر سازمانیافته است و نه آنقدر ساختاریافته. در درجۀ نخست، این تصمیمها اغلب بیشتر با ملاحظاتی کوتاهمدت تعیین میشود تا ملاحظاتی میانمدت یا بلندمدت. در درجۀ دوم، زیرساخت اطلاعاتی که معمولاً فرآیند تصمیمگیری را تغذیه میکند، وجود ندارد. در درجۀ سوم و بازگشت به همان موضوع دیدگاههای کوتاهمدت نسبت به سیاستگذاریها، علائق سیاسی در اولویت قرار دارند و این امر لزوماً با اهداف آشکار اجتماعی سازگار نیست.
مطالعات هزینه- فایده
برای گسترش سریع استفاده از تحلیل هزینه- فایده در کشورهای در حال توسعه احتمالاً دو دلیل وجود دارد. اولین دلیل این واقعیت است که بانکهای بینالمللی یا سازمانهای کمک بینالمللی برای تأمین بودجۀ پروژهها یا اعطای کمک به کشورهای در حال توسعه، آنها را ملزم به انجام تحلیل هزینه- فایده میکردند. دومین دلیل که به اندازۀ دلیل اول نافذ است، این است که دستاندرکاران برنامههای توسعه در کشورهای در حال توسعه، اغلب در دانشگاههای کشورهای توسعهیافته تحصیل کرده بودند که در آنها، تحلیل هزینه- فایده بسیار محبوب بود. تحلیل هزینه- فایده همواره مجبور بوده تا بر مطالعۀ تأثیرات توزیعی پروژههای اجتماعی- اقتصادی تأکید کند. باید خاطرنشان کرد که در جهان در حال توسعه نیز همچون سایر کشورها درباره بسیاری از مسائل مرتبط با تحلیل هزینه – فایده، اجماعی وجود ندارد.
شاخصهای اجتماعی
در جهان توسعهیافته، ادبیات شاخصهای اجتماعی به سرعت در حال رشد است و در کشورهای در حال توسعه نیز روند مشابهی مشاهده شده است. در ابتدا حمایت از ایدۀ ساخت نظام شاخص اجتماعی به این دلیل و با این انگیزه صورت گرفت که شاخصهای اقتصادی سنتی برای شناخت ابعاد مختلف فرآیند توسعه کافی نبود. با این حال به مرور زمان، مجموعهای از مسائل شبیه به مسائل کشورهای توسعهیافته در رابطه با تکوین شاخصهای اجتماعی بروز کرد. برخی از این مسائل عبارت بودند از:
1. فقدان اجماع بر سر یک الگوی مفهومی برای فرآیند توسعه، ساخت نظامهای اجتماعی را مختل میکرد.
2. شکست الگوهای مختلف برنامهریزی که طی دو دهۀ 1950 و 1960 تکوین یافته بودند، بر تلاش برای سنجش جنبههای اجتماعی فرآیند توسعه، تأثیری منفی گذاشت.
3. معمولاً وقتی نظامهای شاخص اجتماعی ایجاد میشدند، بسیار پیچیده و مستلزم حجم زیادی از اطلاعات بودند. سابقه فنی کاربران احتمالی چنین نظامهایی در کشورهای در حال توسعه اغلب محدود بود و اضافهبار اطلاعاتی نیز بر مشکل میافزود.
4. بسیاری از طرحهایی که برای شاخصهای اجتماعی ارائه میشد، مشکلات مربوط به جمعآوری و تحلیل دادهها را در کشورهای در حال توسعه نادیده میگرفت.
5. پایایی اطلاعات نیز مشکل دیگری است. در حالی که در کشورهای توسعهیافته، نوعی سنت جمعآوری دادهها و گزارش اجتماعی وجود دارد، چنین چیزی در کشورهای در حال توسعه وجود ندارد.
ارزیابی فقر، نیازهای اساسی و کیفیت زندگی
در تعریف گستردهای که در اینجا از اتا بازگو شده است، ارزیابی فقر، استانداردهای زندگی و کیفیت زندگی بسیار اهمیت دارند. ارزیابی نیازهای اساسی یا استانداردهای مختلف زندگی در یک جامعۀ معیّن، به طور عام به برنامهریزی و به طور خاص به شناسایی این مهم ربط دارد که کدام پروژه از حیث سرعتبخشی به فرآیند برآوردن نیازهای اساسی و یا کاهش تفاوتهای ناعادلانۀ اجتماعی، تأثیر اجتماعی بیشتری دارد. در این حوزه، اختلافات نظری و روششناختی بسیاری وجود دارد. هیچکس نمیتواند بگوید که برای تعریف خط فقر یا سطح برآوردن نیازهای اساسی، نوعی «ملاک عینی»34 وجود دارد. تقریباً همۀ برنامهریزان و عالمان اجتماعی در کشورهای در حال توسعه معترفند که فقر، نیازهای اساسی، استانداردهای زندگی و غیره، مفاهیمی دستوری هستند که طبق فرهنگ، ادراکات اجتماعی، ارزشهای سیاسی و سطوح توسعه متغیرند.
پایش محلی و توسعۀ روستایی
پیشتر، بسیاری از دشواریهای کشورهای در حال توسعه در ارتباط با جمعآوری، پردازش و تحلیل دادهها بازگو شده است. یکی از مهمترین دشواریها در این کشورها عبارت است از تأخیر زمانی میان جمعآوری دادهها و انتشار آنها. به این مشکل باید مشکل انبوهشزدایی اطلاعات را نیز افزود. در واقع در کشورهای در حال توسعه معمولاً فقط اطلاعات ملّی در دسترس هستند که این یعنی ارقام میانگین ملّی ممکن است تفاوتهای ناعادلانۀ محلی را از نظر مخفی کنند. تفاوتهای ناعادلانۀ محلی دقیقاً جایی است که حادترین مسائل وجود دارد. آخرین مشکل و نه کماهمیتترین آنها این است که تجربۀ اخیر نشان داده که رشد اقتصادی اغلب با عدم تعادل شدید منطقهای و محلی در توزیع مزایای رشد همراه است.
مسئلۀ بسیار مهم دیگری که در سطح محلی وجود دارد، مربوط به استفادهای است که از اطلاعات میشود. در کل، نظامهای متعارف آماری، اطلاعاتی را فراهم نمیآورند که برای استفادۀ اجتماعات محلی مناسب باشد (یعنی اطلاعاتی که سادهسازی شده باشد یا آسان و قابل فهم باشد). با این حال برخورداری از اطلاعات محلی انبوهشزدایی شده، یک مزیت است؛ زیرا بسیاری از مسائل در این سطح بهتر حل میشوند تا در سطح دیوانسالاریهای متمرکز.
حتی هرچند اکثریت جمعیت کشورهای در حال توسعه در مناطق روستایی زندگی میکنند که در آنها فقر شایع است، روششناسی ارزیابی اجتماعی- اقتصادی تأثیرات حاصل از برنامههای توسعۀ روستایی هنوز در حال تکوین است. بخش اعظم ارزیابیهای توسعۀ روستایی عبارت است از گزارش سفر یا گزارشهای پیشارزیابانۀ مأموران نهادهای مالی بینالمللی مثل بانک جهانی یا بانک توسعه اسلامی. در نتیجه اکثر تحلیلها، اسناد منتشرنشدهای هستند به همراه توصیههایی برای سرمایهگذاری که مخاطبانشان، هیأت مدیرۀ بانکهای مربوطه است.
ارزیابی اجتماع وضعیت آسیبپذیرترین گروهها
کودکان و زنان
فرآیند توسعه لزوماً به توزیع بهتر منابع اجتماعی- اقتصادی منجر نمیشود. به همین ترتیب بهبود وضعیت گروههای فقیرتر جامعه نیز به معنای بهبود وضعیت آسیبپذیرترین گروهها، یعنی کودکان و زنان نیست. همچنین این آگاهی وجود دارد که سطح درآمد زنان در خانواده به دلیل تأثیری که بر تغذیه و سلامت کودکان میگذارد، اهمیت دارد. سفیلیوس- راثشیلد35 (1981)، نوعی جهتگیری برای اتا پیشنهاد میکند که ارجاع ویژهای به زنان دارد و در آن بر متغیرهای جنس و سن تأکید میشود. او میگوید که اتا باید به چهار هدف مهم دست یابد:
1. ارزیابی نابرابریهای جنسی و اجتماعی در سطح اجتماع محلی و خانوار از همان ابتدا
2. پیشبینی و دوراندیشی دربارۀ تأثیرات بالقوۀ نامطلوب و ناخواستۀ پروژۀ توسعهای احتمالی برای زنان
3. پایش میزان مزایایی که از اجرای یک پروژه به زنان کمدرآمد میرسد و اگر نمیرسد، دلیل نابرخورداری زنان از این مزایا
4. پایش میزان حفظ، تقویت یا کاهش نابرابریهای جنسی، طبقاتی و سنی در سطح خانوار و اجتماع محلی
آنچه از مطالعه این کتاب درک میشود، پرداختن به موضوعاتی است که در ارتباط تنگاتنگ با ارزیابی تأثیرات اجتماعی قرار دارند و برای این نوع ارزیابی مهم هستند. موضوعاتی که بدون دانستن آنها، انجام یک ارزیابی خوب، ناممکن به نظر میرسد. عناوین مطرحشده در واقع مقدمههایی هستند بر موضوعات جالب و متنوعی که هر کدام از آنها، ادبیات عمیق خود را دارد و هدف از طرح آنها -بیشتر- آگاه ساختن غیر کارشناسان با حوزههای یادشده و رمزگشایی و رفع ابهام از مسائلی است که آگاهی از آنها در یک مطالعه و پژوهش میانرشتهای، بسیار ضروری به نظر میرسد.
پینوشت
1. فرآیند جمعآوری و همگذاری دادهها از دو یا چند منبع.
2. طبقهبندی، تجزیه و تحلیل بهمنظور جداسازی دادههای اجتماعی و اقتصادی بر اساس شاخصهایی چون: سن، جنسیت و... .
[1] 1.the National Environmental Policy Act (NIPA)
[2] 1.Indifference Analysis
[3] . Sensitivity Analysis
[4] . Monitoring
[5] . Laurence Tribe
[6] . Value coefficients
[7] . Revealed Preference
[8] . Information Overload
[9] . Cross-disciplinary Perspective
[10] . Multi-disciplinary Approach
[11] . Inter-disciplinary Approach
[12] . Cost-benefit Analysis (CBA)
[13] . Goal-Achievement Matrix
[14] . Planning Balance Sheet
[15] . Enumeration and valuation
[16] . Value-weighting
[17] . Non-aggregating Techniques
[18] . Visual Blockage
[19] . Technology Assessment (TA)
[20] . Trend Extrapolative
[21] . Self-fulfilling Prophecies
[22] . O’Riordan
[23] . Discharges
[24] . Pure Risk
[25] . Impure Risk
[26] . Uncertainty
[27] . Multi-attribute Analysis
[28] . Multi-criteria Analysis
[29] . Decision Nodes
[30] . Chance Nodes
[31] . Stochastic Models
[32] . Cardinal Scales
[33] . Dis-benefit
[34] . Objective Yardstick
[35] . Sailfins-Rothschild